سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشق بی کس و تنها


ساعت 3:38 عصر یکشنبه 87/10/8

کنار سیب و رازقی? نشسته عطر عاشقی


من از تبار خستگی? بی خبر از دلبستگی


عــــــــاشــقـــم


ابر شدم صدا شدی? شاه شدم گدا شدی


شعر شدم قلم شدی? عشق شدم تو غم شدی


لیلای من دریای من آسوده در رویای من


این لحظه در هوای تو گم شده در صدای من


من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو


مجنون لیلی بی خبر? در کوچه هایم در به در


مست و پریشون و خراب? هر آرزو نقش برآب


شاید که روزی عاقبت آروم بگیرم در دلت


کنار هر ستاره ای نشسته ابر پاره ای


من از تبار سادگی? بی خبر از دلدادگی


عــــــــاشــقـــم


ماه شدم ابر شدی? اشک شدم سرد شدی


برف شدم آب شدی? قصه شدم خواب شدی


لیلای من... دریای من...


آسوده در رویای من...



¤ نویسنده: داریوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:11 عصر یکشنبه 87/10/8

باید فراموشت کنم

چندیست تمرین می کنم

من می توانم ! می شود !

آرام تلقین می کنم

حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....

تا بعد، بهتر می شود ....

فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای

و بر نمی گردی همین !

خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم

کم کم ز یادم می روی

این روزگار و رسم اوست !

این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم


 


 


¤ نویسنده: داریوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:7 عصر یکشنبه 87/10/8

من پذیرفتم شکست خویش را

 پندهای عقل دوراندیش را


 


 من پذیرفتم که عشق افسانه است


 این دل درد آشنا دیوانه است


 


می روم شاید فراموشت کنم


 با فراموشی هم آغوشت کنم


 


 گر چه تو تنها تر از من می روی


 آرزو دارم ولی عاشق شوی


 


 آرزو دارم بفهمی درد را


 تلخی برخوردهای سرد را

شکست


¤ نویسنده: داریوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:20 عصر یکشنبه 87/10/8

سلام


 

بعضی از مجردها وقتی مشکلات بعد از ازدواج متاهل ها را می بینند، می گویند اگر من جای او بودم...


 

مجرد یا متاهل، به خدا توکل کنیم انشا الله


 

بعضی وقتها ما فکر می کنیم اگر بعد از ازدواج همه شرایط را برای همسرمان در حد عالی فراهم کنیم، (و همسرمان هیچوقت نفهمد چه مشکلاتی هست و حل شده و پوست کنده در اختیارش بگذاریم و او نداند آن مشکلات به عهده او هم هست چون همیشه همسرش آنها را حل می کند؛ زندگی خیلی شیرین می شود.


 

 فکر کنم این اصلا خوب نیست چون انسان جایی که احساس وظیفه کند احساس تعهد و مقبولیت هم می کند (هم محبوب می شود، به خاطر خوبی هایش،و هم محبت می کند) و چیزی را که برایش سختی بکشد قدرش را می داند... نه هلو برو تو گلو...  


 

-----------------------------


 

«ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» طغیان معلول استغنا است، مگر این که انسان هیچوقت خود را بی نیاز نداند


 

(آدمى) استغناى مالى که پیدا مى‌کند به حسب همان مقدار طغیان پیدا مى‌کند، استغناى علمى که پیدا مى‌کند به همان مقدار طغیان مى‌کند، مقام که پیدا مى‌کند به مقدار طغیان مى‌کند، مقام که پیدا مى‌کند به مقدارى که مقام پیدا کرده است طغیان مى‌کند. فرعون را که خداى تبارک و تعالى مى‌گوید طاغى است، براى همین است که مقام پیدا کرده بود و انگیزه الهى در او نبود و این مقام او را به طغیان کشیده بود. کسانى که چیزهایى که مربوط به دنیاست آنها را بدون تزکیه نفس پیدا مى‌کنند، اینها هر چه پیدا بکنند طغیانشان زیادتر خواهد شد و وبال این مال و این منال و این مقام و این جاه و این مسند از چیزهایى است که موجب گرفتارى‌هاى انسان است در اینجا و بیشتر در آنجا.


 

اول آیه‌اى که به رسول اکرم(ص) به حسب روایات و تواریخ وارد شده است، آیه «اقرا باسم ربک» است و این آیه اولین آیه‌اى است که به حسب نقل، جبرئیل بر رسول اکرم خوانده است و از اول به قرائت و به تعلم دعوت شده است «اقرا باسم ربک الذی خلق» و در همین سوره است که «ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» این سوره اولین مورد وحى (است) و در اولین نزول وحى این آیه در این سوره وارد شده است که «کلا ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» معلوم مى‌شود که طغیان و طاغوت بودن از امورى است که در راس امور است. و براى طاغوت زدایى باید تعلیم کتاب و حکمت و تعلم کتاب و حکمت کرد و تزکیه کرد. انسان اینطورى است، وضع روحى همه انسان‌ها اینطور است که تا یک استغنایى پیدا مى‌کند طغیان مى‌کنند.


¤ نویسنده: داریوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:18 عصر یکشنبه 87/10/8

سلام


 

 یکی از موارد قبل از ازدواجه که وجودش ضروریه: «به دل نشستن» است
(عشق نیست به دل نشستن است)
علاوه بر آن تحقیق بدون احساسات و همراه خانواده خیلی مهمه


 

بسیاری از ازدواج های اشتباه چنین دلیلی دارد یک نفر به دلمون می نشیند(محبتش مانع دیدن بدی هایش میشه «لیلی و مجنون عصر ما» ؛ بعد ازدواج صورت می گیرد و تازه آنوقت (رفتارها معمولا مثل قبل کنترل شده نیست) و با شخصیت اصلی عشقمون روبرو میشیم...


 

مجردها بهتره قبل از ازدواج احساسی نشوید. بعد از ازدواج چنان محبتی ایجاد می شودکه از خودتان متحیر می شوید(خدا بینتان موده و رحمت قرار می دهد)_ محبت قبل از ازدواج اشتباه است _ اجبار به ازدواج اشتباه است_ قبل از ازدواج فقط عقل بعد از آن فقط عشق انشا الله
خلاصه اش اینه
به شما یک مورد پسر یا دختر معرفی میشه اگه به دلت نشست راجبش میری کامل تحقیق می کنی(با خانواده) و بعد...
خدا بزرگ است نگران نباشید...


¤ نویسنده: داریوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:15 عصر یکشنبه 87/10/8

 سلام.  وقتی عاشقیم می گیم:
* اگه عشقمون یه وقتایی دروغ می گه عشقمونه عیبی نداره‏ ؛ ... «دروغ مصلحتی گفته، مجبور شده خب... »
*اگه عشقمون هفته ای70 بار عصبانی میشه عشقمونه عیبی نداره ؛ ...« طفلی فشار روزگار خیلی بهش فشار میاره...»


 

* اگه عشقمون خیلی از نظرات دیگران استفاده می کنه عشقمونه عیبی نداره ؛ ...« نه خیلی هم فکرش بازه دهن بین!؟؟ اصلا.داره مشورت می کنه...»
* اگه عشقمون یه وقتایی نماز نخوند  عشقمونه عیبی نداره  ؛... «خب شاید عمدا نبوده...»


 

 *اگه عشقمون  باجنس مخالف خیلی پسرخاله است عشقمونه عیبی نداره ؛ ... «من بهش مطمئنم...»


 

 * اگه عشقمون ماهی سی بار بدقوله عشقمونه عیبی نداره ؛... «کار براش پیش اومده آخه...»


 

مطمئنی که پشت این همه اگه عشقمون ...!!!؟؟؟؟  عشقمونه عیبی نداره ؛ «هیچی جز خوبی و صفا نیست...»


 

 بهتره برای اخلاق، میزان ایمان، هرگز به ظاهر وحداقل ها راضی نشیم،  برای اینها سخت بگیریم؛سخته سخت


 

اونی که می گن سخت نگیرید... تو مادیاته ، تو مادیاته، که خدا خودش قول داده آدمو بی نیاز کنه.


 

 ولی اگه تو اخلاقیات سخت نگرفتیم  بعدا نگیم خدا چرا اینطور شد، این که منو خیلی دوست داشت، چرایهو اینطور شد... یادتون بیاد خودتون به حداقل ها اکتفا کردید . حالا پول خوشبختی آورد؟؟؟؟ حرفهای عاشقانه خوشبختی آورد؟؟؟؟  نیاورد؟؟؟؟  دیدی؟؟؟؟ اینهمه می گن مشورت با پدر ومادر برای همین وقتهاست که ما  فکر می کنیم... عاشقیم  و پدرو مادرمون چون عاقلند درکمون نمی کنند...    زندگی پیوند جسم تنها نیست باید جانها به هم پیوند بخوره (با یاد خدا) نمازخون باشه- راستگوباشه- خوش اخلاق باشه(زودعصبانی نشه، صبر داشته باشه)
 (ازخدای خود دور بودن بزرگترین فاجعه است چون اگه نقطه مشترک اتصال یک زن و مرد خدا باشد خدانگهدارشونه) خداحافظ


¤ نویسنده: داریوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:14 عصر شنبه 87/10/7


آن روز که نگاهم کردی پنداشتم دوستم داری


درنگاهت هزاران عشق و امید را خواندم


اما افسوس که بعد ها فهمیدم کبوتر خیالت را اسیر قفس نگاه دیگری کردی


اما افسوس که بعد ها فهمیدم نگاهم کردی


آری فقط نگاهی گذرا!!!


¤ نویسنده: داریوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:13 عصر شنبه 87/10/7


- درکوچه ی خلوت عشق درفراسوی عالم هستی تنها چون کبوتری خسته بال


- درآسمان خیال پرسه می زنم ودرآن خلوتگاه جز نام تو چیزی نمی بینم


- وازدورسلامی به خدمتت ارزانی داشتم وباتمام خاطره ها ودوستی می گویم


دوستت دارم ...


¤ نویسنده: داریوش

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:28 صبح دوشنبه 87/10/2

بر نگه سرد من به گرمی خورشید

می نگرد هر زمان دو چشم سیاهت


تشنه این چشمه ام، چه سود خدا را


شبنم جان مرا نه تاب نگاهت


جز گل خشکیده ای و برق نگاهی


از تو در این گوشه یادگار ندارم


زان شب غمگین که از کنار تو رفتم


یک نفس از دست غم قرار ندارم


ای گل زیبا، بهای هستی من بود


گر گل خشکیده ای ز کوی تو بردم


گوشه تنها چه اشک ها فشاندم


وان گل خشکیده را به سینه فشردم


آن گل خشکیده شرح حال دلم بود


از دل پر درد خویش با تو چه گویم؟


جز به تو درمان درد از که بجویم؟


من دگر آن نسیتم به خویش مخوانم


من گل خشکیده ام به هیچ نیرزم


عشق فریبم دهد که مهر ببندم


مرگ نهیبم زند که عشق نورزم


پای امید دلم اگر چه شکسته است


دست تمنای جان همیشه دراز است


تا نفسی می کشم ز سینه پر درد


چشم خدا بین من به روی تو باز است

¤ نویسنده: داریوش

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
0
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
8514

:: درباره من ::

عاشق بی کس و تنها


:: لینک به وبلاگ ::

عاشق بی کس و تنها

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

عشق[2] . عشق افسانه . عقل . فراموشی . لیلی ومجنون . احساس . ازدواج . خدا . شکست .

:: آرشیو ::

مطالب کمی قدیمی

:: اوقات شرعی ::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::